شیدای حق مدار

فصل دوّم:

دربيان كيفيّات

نصرت و يارى حضرت ولىّ الله (عليه السلام) در امر دين

نصرت و يارى حضرت قائم عليهالسّلام با صفت تقوا

نصرت و يارى حضرت ولى الله (عليه السلام)در امر دين; به عناوينى چند حاصل مىشود، كه در اينجا به دوازده كيفيّت از مهمترين و لازمترين آنها بر وجه اختصار اشاره مىكنيم:

كيفيّت اوّل; تقوا است. و بر اين مطلب ــ يعنى بر اينكه با تقوا يارى امام(عليه السلام)حاصل مىشودــ شواهد بسيارى داريم، كه اجمالا بعضى از آنها را متذكّر مىشويم:

اوّل: فرمايش حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)در «نهج البلاغه» در ضمن نامهاى كه به عثمان بن حنيف ــعامل ايشان در بصرهــ نوشتهاند:

«ألا و إنّ لكلّ مأموم إماماً يقتدي به، و يستضيئ بنور علمه، ألا و إنّ إمامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه، و من طُعمه بقُرصيه، ألا و إنّكم لا تقدرون على ذلك، و لكن أعينوني بورع و اجتهاد و عفّة و سداد».( [1] )

يعنى: آگاه باشيد! همانا از براى هر كسى بايد امام و پيشوائى باشد كه در اعمال و احوال خود از او پيروى كند، و به روشنائى نور علم او هدايت بيابد.

آگاه باشيد! همانا امام و آقاى شما به تحقيق از دنياى خود و از زينتهاى آن به دو جامه كهنه و از طعام آن به دو قرص نان اكتفا و قناعت كرده.

آگاه باشيد! همانا شما توانائى بر اين نوع قناعت نداريد، و لكن مرا به اجتناب از آنچه حراماست وبه كوشش در فرائض و واجباتالهى و به كفّ نفس از حاجت و تملّق از اهلدنيا و به سعى در آنچه راهصحيح و درست است يارى كنيد.

دوّم: در كتاب «كافى» از حضرت امام محمّد باقر(عليه السلام)روايت نموده كه حضرت فرمود:

«أعينونا بالورع، فإنّه من لقى الله عزّوجلّ بالورع كان له عند الله عزّوجلّ فرجاً، إنّ الله عزّوجلّ يقول: (مَنْ يُطِعِ الله وَ رَسُولَهُ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذينَ اَنْعَمَ الله عَلَيْهِم مِنْ النَّبيينَ وَ الصِّديقينَ و الشُّهَداءَ و الصّالحِينَ وَ حسنَ اُولئِكَ رَفيقاً)( [2] ) فمنّا النبىّ و منّا الصّديق و الشهداء و الصالحون».( [3] )

يعنى: ما را به اجتناب نمودن از محارم الهى يارى نمائيد، پس همانا هر كس خداوند عزّوجلّ را با حال ورع ملاقات نمايد، براى او نزد خداوند فرج كامل از شدائد است، بدرستيكه خداوند در كلام مجيد مىفرمايد: كسانيكه خدا و رسول او را اطاعت نمايند; پس اينان با كسانى كه در جوار قرب الهى و رحمتهاى خاصّه او در بهشت كه خداوند بر آنها انعام فرموده است از نبيّين و صديقين و شهداء و صلحاء ساكن خواهند بود.

سوّم: در كتاب «كافى» از حضرت صادق صلوات الله عليه روايت شده كه حضرت فرمود:

«إنّ شيعة عليّ خمص البطون، ذبل الشفاة، و أهل رأفة و علم و حلم، يعرفون بالرهبانية فأعينوا على ما أنتم عليه بالورع و الاجتهاد».( [4] )

يعنى: همانا شيعيان على صلوات الله عليه شكمهاى خالى و لبانى خشك دارند يعنى از جهت شدّت گرسنگى و زيادى روزه دارىــ و آنان اهل رأفت و علم و بردبارى هستند، و آنان به شدّت اعراض از اهل دنيا و از احوال و اعمال آنها شناخته مىشوند، پس براى محافظت از آنچه بر آن هستيد از ولايت اولياء معصومين و ائمّه طاهرين (عليهم السلام)با اجتناب نمودن از محارم الهى و كوشش زياد در انجام واجبات كمك و يارى كنيد.

چهارم: آنچه در ضمن جملهاى از توقيع حضرت صاحب الأمرصلواةاللهعليه رسيده، كه مىفرمايد:

«إنّا غير مهملين لمراعاتكم و لاناسين لذكركم، ولولا ذلك لنزل بكم البلاء و استطلمكم الأعداء، فاتّقوا الله جلّجلاله و ظاهرونا على انتباثكم من فتنة قد أناقت عليكم».( [5] )

يعنى: ما اهمال در مراعات شما نكردهايم و ياد شما را فراموش ننمودهايم، و اگر اين نبود; هر آينه به شما بلاى سخت نازل مىشد، و دشمنان شما را مستاصل مىكردند، پس بپرهيزيد از خداوند و تقوا پيشه كنيد، و ما را بر بيرون آوردن شما از فتنه ايكه بر شما مشرف شده است; يارى كنيد».

و امّا حكمت اينكه چگونه با تقوا و ورع; يارى امام (عليه السلام)حاصل مىشود اين است كه: منظور از نصرت و يارى كسى; همراهى با او در رساندن نفعى به او يا دفع ضررى از او است، و هر كدام از اينها هم ممكن است نسبت به جان او يا به عرض و آبروى او يا نسبت به اهل و اولاد يا مال يا متعلّقين او باشد، و باز هركدام از اينها ممكن است در امور دنيوى يا اُخروى باشد.

عناوين تقوى كه مؤمن با آنها حضرت را يارى مىكند

بنابراين; مؤمن در تحصيل صفت تقوا; با چند عنوان امام (عليه السلام)را نصرت و يارى مىنمايد، كه در هركدام نفعى است نسبت به وجود مبارك امام (عليه السلام) در همه جهاتى كه بيان كرديم.

عنوان اوّل: از بزرگترين و مهمترين امورى كه آنحضرت از جانب خداوند جلّشأنه دارند; هدايت بندگان و ارشاد آنها بسوى خير و صلاحاست، تا آنكه در طريق حقّ ثابت قدم بوده و از اهل آن بشوند.

پس هر گاه انسان يك نفر از بندگان را هدايت و ارشاد كند تا آنكه از اهل خير و صلاح شود، اگر چه در واقع; رسيدن او به درجه و رتبه صلاح از افاضه خود ايشان از جانب خداوند جلّشأنه مىباشد، لكن به همان مرتبه ظاهرى كه انسان در هدايت او وسيله شده است ; امام (عليه السلام)را يارى كرده است، و در اين امر فرقى نمىكند كه انسان ديگرى را ارشاد و هدايت به صلاح و تقوا نمايد يا خودش را اصلاح نموده و با تقوا شود، پس خود او هم يكى از آنهائيست كه امام (عليه السلام)بايد او را به خير و صلاح هدايت و ارشاد فرمايند.

و چون تقواى واقعى چه ظاهرى و چه قلبى موقوف به تحصيل معرفت و علم به دستورات ائمّه اطهار (عليهم السلام)ــدستوراتى كه در بيان حقيقت تقوا و وظائف و آداب آن استــ، و به تبعيت و پيروى و عمل به آن دستورات است; روشن است كه اين معرفت و عمل و تبعيّت; با احياء امر ائمّه اطهار(عليهم السلام); و احياء اخبار و احاديث آنها; و تضييع نشدن اوامر شان نسبت به اين بنده متّقى، و ابقاء و اظهار آن اخبار حاصل شده و تحقّق پيدا مىنمايد.

و اين احياء و ابقاء از بزرگترين و مهمّترين اقسام نصرت نسبت به امام(عليه السلام)است كه مورد رضايت و محبوبيّت ايشان بوده، و تأكيد زيادى به آن شده است.

عنوان دوّم: آنكه در مقام هدايت; هدايت عملى چندين برابر هدايت گفتارى مؤثر است و اثر واقعى دارد، بلكه هدايت گفتارى بدون هدايت عملى چندان اثرى پيدا نمىكند، پس هرگاه كسى اهل تقوا شد همان آثار ظاهرى تقواى او موجب تنبّه و تذكّر و هدايت ديگران مىشود.

و ان شاء الله تعالى بيان خواهد شد كه هدايت بندگان; از انواع نصرت و يارىِ ولىّ الله در امر دين است، و به اين مطلب در «كافى» در باب «ورع»( [6] ) و باب «علم»( [7] ) تصريح شدهاست.

عنوان سوّم: آنكه هر گاه بنده مؤمن واقعاً به وصف تقوا متّصف شد و آثار كمال از او ظاهر گرديد، اين موجب عزّت و شرف امام (عليه السلام)است، چنانچه وارد شده: «كُونُوا لَنا زَيناً و لا تَكُونُوا لَنا شَيناً».( [8] )

واضح است كه كمال فرزند موجب عزّ و شرف پدر است، و كمال عبد موجب عزّ و شرف مولى است، و كمال مصاحب و دوست ــو هر چه متعلّقات انسان باشدــ موجب شرف و عزّ انسان است، و همه اين انتسابات ما بين امام (عليه السلام)و مؤمنين ثابت است، و اخبار زيادى در اين مورد وارد شده است.( [9] )

عنوان چهارم: آنكه مراتب تقواى واقعى بر آن وجهى است كه از ائمّه اطهار (عليهم السلام)وارد شده است، بنابراين; چنانچه هر شخص مؤمن واقعاً در پى تحصيل تقوا باشد، حتماً بايد افعال و اقوال آنها(عليهم السلام)را كاملا تبعيّت نمايد و در اين تبعيت و پيروى; تسليم شدن به امر آنها و تعظيم شأن جليل آنها(عليهم السلام)حاصل مىشود، و اين امر نسبت به ظاهر گرديدن مقام رفيع آنها نصرت و يارى كاملى است.

عنوان پنجم: آنكه بنده بواسطه اتّصاف به وصف شريف تقوا در زمره اولياء و شيعيان واقعى آنها(عليهم السلام)داخل خواهد شد، و همين دخول در زمره در دوستان و اولياء آنها ــكه موجب زيادتى عدد آنها استــ نصرتى آشكار است، و اين نصرت نسبت به عزّ و شرف آنها است، و مؤيّد اين هم حديث نبوى (صلى الله عليه وآله)است كه فرمود:

«تناكحوا و تناسلوا تكثروا فإنّي اُباهي بكم الاُمم يوم القيامة و لو بالسقط».( [10] )

كه آنحضرت : زياد شدن عدد شما اُمّت را ــولو سقطى باشدــ موجب مباهات خود در ميان اُمّتهاى ديگر مىداند.

عنوان ششم: به مقتضاى اخبار زيادى; وجود اهل تقوا در هر مكانى و مجمعى موجب رفع بلا و نزول رحمت است، ولو اينكه اهل آن مكان مستحق عذاب و بلا باشند، به طورى كه اگر وجود آنها نباشد بلا نازل مىشود.

و اين عنوان نصرت كاملى است نسبت به امام (عليه السلام)در مقام ظهور آثار وجود مباركش، چرا كه همه فيوضات الهيّه به يمن وجود مبارك حضرت ولىّ الله (عليه السلام)نازل و مقدّر مىشود، و آن فيوضات از طرف آنحضرت (عليه السلام)در هر مكانى و مجمعى بخاطر وجود شيعيانشان كه از اهل تقوا مىباشند; افاضه مىشود، كه اگر تقواى آنهانباشد; اعمال قبيحه ديگران مانع از ظهور آن آثار مىشود، پس افراد متّقى بواسطه تقواى خود; امام (عليه السلام)را در افاضه اين فيوضات; نصرت و يارى مىكنند.

عنوان هفتم: آنكه تقوا يارى است نسبت به آنحضرت (عليه السلام)در مقام دفع ضرر از متعلّقانشان ــيعنى جهّال از دوستان ايشانــ به خاطر آنكه گفتيم: اگر اهل تقواى از دوستان و شيعيان نباشند; بلا و نقمت بر غير آنها وارد مىشود.

عنوان هشتم: آنكه هرگاه بنده مؤمن تقواى حقيقى پيدا كرد و به درجه كمال رسيد، خداوند متعال بعضى از كرامات را در برخى از مواقع از آنها ظاهر مىفرمايد، و هر گاه مردم كراماتى را كه از شيعيان حضرت ولىّ الله صلواةاللهعليه ظاهرمىشود; ديدند، موجب كمال و استحكام عقيده و معرفت و محبّت آنها نسبت به وجود مبارك آنحضرت (عليه السلام)مىشود.

بنابراين; اين نصرت است هم نسبت به عزّ و شرف ايشان كه هم در نظر اخيار و هم در نظر اغيار ظاهر مىشود، و هم نصرت است براى متعلّقان و دوستان ايشان، زيرا موجب ثبات و بقآء آنها در طريق ولايت آنها و صراط مستقيم حق است.

عنوان نهم: آنكه هر گاه بنده مؤمن واقعاً اهل تقوا شد محل وثوق و اعتماد ما بين بندگان مىشود، و به اين سبب هر چه بگويد يا خبر دهد مورد اطاعت واقع مىشود، پس تقواى او نصرت است نسبت به احياء و ابقاء احاديث و اخبار ائمّه معصومينصلواةاللهعليهماجمعين.

و همچنين موجب نشر فضائل آنها و تقويت قلوب مردم در معرفت و محبّت با ائمّه (عليهم السلام)بوسيله اين احياء و انتشار كه از اثر تقواى او است; مىشود، حتّى آنكه در حقّ بعضى از بزرگان و موثّقين از اصحاب اين مضمون وارد شده است كه: «لولا هؤلاء لاندرست آثارنا».( [11] )

عنوان دهم: آنكه تقواى مؤمن نسبت به شيعيان و دوستان امام (عليه السلام)در امر آخرت آنها نيز نصرت و يارى است، زيرا بواسطه اعتماد و وثوق به آنها ــيعنى به اهل تقواــ به فيض جماعت آنها در نماز فائض مىشوند.

عنوان يازدهم: آنكه تقواى مؤمن نصرت است نسبت به ولىّ الله صلواة الله عليه در امر دنياى شيعيان و دوستان ايشان، زيرا بواسطه اعتماد به قول آنها در امر نكاح و طلاق و شهادات و امثال اين اُمور، اُمور دنيوى آنها نيز منظم مىگردد.

عنوان دوازدهم: آنكه تقواى مؤمن; يارى است نسبت به ظهور مراتب شئونات و كمالات حضرت ولىّ الله (عليه السلام)در قلب خودش مىباشد. زيرا تقواى حقيقى وقتى محقق مىشود كه ما بين تقواى ظاهرى و قلبى جمع شود، و هر گاه قلب بوسيله وصف تقوا از رذائل ــكه اصل و عمده آنها حبّ دنيا استــ پاك شد، دل منوّر مىشود، همچون چشمى كه باز شده و نور خورشيد و جلال او را ديده و به كمال او عارف شود; دل مؤمن متقى بينا مىشود، و به جلال و كمال امام (عليه السلام)عارف و بصير مىگردد، و مرتبه نورانيّت ايشان در نزد او ظاهر مىشود، و قلب او نسبت به جلال و مقام رفيع ايشان خاضع و خاشع مىشود.

و اين عنوان; هم نصرت قلبى و هم نصرت جسمى مىشود، بر حسب آنچه در تحصيل اسباب تقوا سعى مىكند، تا آنكه موجب بصيرت و نور قلبى شود.

بلكه بنابراين عنوان; علاوه بر آنكه تقواى حقيقى سبب ظهور مراتب كماليه آنها در قلب خود او مىشود، وسيله ظهور اين مراتب از براى ديگران نيز مىشود، به خاطر آنكه در بعضى از اخبار وارد شده است:

«هر گاه قلب به تقواى از حبّ دنيا و آثار آن متّصف شد; پس خداوند بر زبان او كلمات حكمت را القاء مىكند، كه حسن كلمات مورد تعجّب شنوندگان مىشود».( [12] )

پس بنده مؤمن بعد از اينكه بوسيله نور تقوا در قلب خود نسبت به شئونات و مقامات رفيعه آنها (عليهم السلام)بصيرت و بينائى كامل پيدا نمود; پس زبان او به آنچه در قلب ظاهر گرديده ناطق و گويا مىگردد، و با بيان او حجّت و دليل فضل و كمال آنها بر دوستان; ظاهر و هويدا شده و به آن منتفع و هدايت مىشوند، و بر دشمنان اتمام حجّت شده و موجب رغم انف آنها مىگردد.

پس به اين عنوان تقوا هم نسبت به ظهور مقام امام (عليه السلام)در نظر دوستان و دشمنان نصرت مىشود، و هم نصرت مىشود نسبت به شيعيان و دوستان ايشان كه به سبب آن در صراط مستقيم ثابت مىمانند، و از فتنه اتباع شيطان رجيم سالم مىمانند.

و همين عنوان از تقوا; يكى از وجوهى است كه در معنى و مراد از نصرت قلبى در هر مقام وارد شده است، چنانچه در بعضى از اخبار فضيلت نصرت و يارى امام (عليه السلام)ذكر شد، و بعضى ديگر از وجوه در معناى نصرت قلبى در كيفيّت هشتم ان شاء الله تعالى خواهد آمد.

عنوان سيزدهم: آنكه تقواى مؤمن نسبت به حقوق و اموال امام (عليه السلام)نصرت است، زيرا هرگاه بنده واقعاً با تقوا شد، پس آنچه از حقوق واجبه ماليّه امام (عليه السلام)به او تعلّق گيرد ــكه در امر خمس واجب مىشودــ در هر موردى كه به رضاى آنحضرت قطع پيدا كند;انفاق مىنمايد، بر حسب آنچه در جاى خود بيان شده است.

و از جمله مواردى كه مورد رضاى امام (عليه السلام)است ــاز حقوق واجبه و غير واجبه( [13] ) ــ مقامى است كه احياء امر ايشان شود، و در چنين موردى نصرت و عزّ و شرف ايشان هم حاصل مىشود، كه بواسطه امر تقوا سهم ديگر از خمس را در مورد سادات از شيعيان ايشان انفاق مىكند. و نيز حقّ زكات را به عوام دوستان ايشان انفاق مىكند، و همچنين بواسطه اعتماد به او بسا از اين حقوق نزد او آورند، و او به اهلش و موردش بر وجه مزبور برساند.

پس بنابراين; نصرت و يارى كرده نسبت به شيعيانى كه آن حقوق را اداء مىكنند و به فيوضات و آثار دنيوى و اُخروى آن فائز مىشوند، و هم نسبت به شيعيانى كه نيازمندند، پس اصلاح امر آنها مىشود و در فرج واقع مىشوند، پس همه اين خصوصيّات; نصرت و يارى است نسبت به ولىّ الله صلواةاللهعليه، و در مورد متعلقان ايشان كه به وسيله تقواى مؤمن; نصيب او شده است.

عنوان چهاردهم: آنكه چون وارد است در اخبار; و واضح است در انظار كه از آثار تقوا هيبت و عزّت الهى است كه در حال مؤمن ظاهر مىشود، و در دل منافقين و اشرار تأثير مىكند كه از او خائف و ترسان مىشوند، پس بسا باشد به اين سبب; منكرات دفع شود، و حدود الهى اقامه گردد، و شرّ اشرار و فسّاق از اخيار مىشود، و همه اينها نصرت و يارى امام (عليه السلام)در امر دين است، چنانچه در كيفيّت چهارم ان شاء الله تعالىبيان خواهد شد.

عنوان پانزدهم: آنكهاز جمله شئونات و مقاماترفيعه امام (عليه السلام)ــكهآثار و بركات آن به شيعيان و دوستانشان اختصاص داردــ دعاو شفاعت آنحضرت (عليه السلام)است، كه به اين وسيله خداوند اعمال آنها را قبول فرموده، و نقصان آن اعمال را اصلاح، و از سيّئات آنها عفو مىفرمايد، كه اگر شفاعت و دعاى ائمّه اطهار (عليهم السلام)در حقّ اوليائشان نباشد; هر آينه در دنيا و آخرت در سختىها و نقمات الهى هلاك خواهند شد، و از ثوابهاى آن اعمال و حسنات محروم خواهند شد، و اين امر در روايات بسيارى بيان شده است.( [14] )

و تأثير دعاى امام (عليه السلام)در اعمال دوستان بر وجه مزبور نسبت به عبادات و اعمال صالحه آنها چنين است كه دوستان آنها در مقام عبادت و اهتمام در تكميل آن به حسب شرايط ظاهرى و باطنى هر چند نهايت سعى و كوشش را بكنند; مَثَل آن عبادات صحيح و كامل مانند قطعه مسى است كه هر گاه كيميا به آن برسد، قدر و قيمت پيدا مىنمايد طورى لياقت پيدا مىكند كه براى سلاطين و عمارات عالى آنها زينت و زيور مىشود، و بدون كيميا قدر و قيمت آن ناچيز است و به آن مرتبه نخواهد رسيد.

پس همچنين است آن اعمال; هر گاه به دعاى امام (عليه السلام)مقرون شود از جهت قبولى آنهاپيش خداوند; مقام و مرتبه آنها جليل و بلند خواهد بود، به گونهاى كه مؤمن بخاطر زينت يافتن به آنها، و نيز بواسطه تزكيه و تكميل شدن نفس او به آنها لايق مىشود كه در مقامات عاليه جنان در رضوان و در جوار قرب الهى داخل شود، و در زمره اولياء طاهرين (عليهم السلام)بوده، و با آنها در مسكن آنها قرار گيرد، و به نعمتهاى آنان متنعّم شود.

امّا تأثير دعاء امام (عليه السلام)نسبت به معاصى و گناهان; مَثَل آن مانند ترياقى است كه به شخص مسمومى مىدهند، و بواسطه آن اثر زهر از بين مىرود و از هلاكت سالم مىماند، پس همچنين است دوستان; كه به جهت دعاى امام (عليه السلام)گناهانشان بخشيده و از هلاكتى كه در اثر معاصى است ــبه آنكه ايمان آنها فاسد و زائل شودــ سالم بمانند، چرا كه بعضى از معاصى و گناهان چنين اند كه گرچه به ظاهر صغير و كوچك ديده مىشود; و لكن نزد خداوند عظيم و بزرگ است، و موجب سلب ايمان و كفر و شرك و ضلالت مىشود، پس بوسيله دعا و طلب مغفرت امام (عليه السلام)از شرّ چنين معاصى و از چنين هلاكتى سالم مىماند.

و با اين بيان روشن شد كه يك وجه در مراد و معناى بعضى از اخبارى كه وارد شده است كه: «فائده صله نمودن مؤمنين با امام (عليه السلام)به مال خود تطهير و تزكيه آنها مىباشد»،( [15] )كه اين تزكيه نسبت به اعمال صالحه آنها آن است كه آنچه ناقص باشد; رفع نقصان مىشود، و آنچه تمام و كامل باشد; رفعت قدر پيدا مىنمايد، به وجهى كه بيان شد كه چون مسى است كه به كيميا طلا شود.

و نسبت به قلوب آنها آن است كه آن ظلمتهائى كه از آثار معاصى پيدا شده است رفع مىشود، پس اخلاق آنها نيكو مىشود، و ايمان آنها در قلوب از فساد سالم مىماند.

و نسبت به جسم آنها آن است كه از بسيارى از بليّات و آفات سالم مىماند.

و نسبت به مال آنها آن است كه مال آنها گوارا و با بركت مىشود، و از بسيارى از خطرات مانند شرّ حسودان و صاحبان چشم بد و امثال اينها سالم مىماند.

چنانچه در اين آيه شريفه هم (خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرهُمْ وَ تُزَكّيهِمْ وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ اِنَّ صَلوتَك سَكَنٌ لَهُمْ)( [16] ) اشاره به اين نوع تزكيه شده است، كه حاصل مضمون آن اينست كه: گرفتن اموال بندگان و دعاى ايشان در حقّ آنها سبب تزكيه و تطهير آنها مىشود، و سبب سكون و آرامش قلوب آنها ــاز آنچه سبب اضطراب قلب است از شكوك شيطانى و شبهات نفسانىــ مىشود.

پس لازمه كمال ايمان و معرفت به اين مقام نسبت به امام (عليه السلام)آن است كه بنده مؤمن به عمل صالح خود مغرور نشود، و براى او در عمل; هر چند به نظر او بزرگ و زياد آيد; عُجب حاصل نشود.

و بنابراين; هر چند تقواى او كامل باشد; كمال سعى را بنمايد، و آنچه كه لازمه مودّت واقعى و موالات حقيقى نسبت به امام زمان (عليه السلام)است; به عمل آورد ــچه در مال خود يا به زبان يا به فعل يا هرنحو ديگرى كه ممكن شودــ تا آنكه بوسيله اين مرتبه موالات مورد دعاى حضرت واقع شده، و بوسيله آن; قلب و جسم او و اعمال و صفات و مال; از جميع قذارات ظاهرى و باطنى دنيوى و اُخروى تزكيه و تطهير شود.

البتّه به بعضى از كيفيّات مودّت و نصرت با آنحضرت در فصل سوّم اشاره خواهدشد.

ولكن بسا شود كه بنده بواسطه زيادى گناهان يا كوچك شمردن فرائض الهى; قابليّت تأثير دعاى معصوم در حالش از او سلب مىشود، چنانچه در اين آيه كريمه است:

(اِسْتَغْفَرْ لَهُم اَو لاتَسْتَغْفِر لَهُمْ اِن تَسْتَغْفِر لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فلَنْ يَغْفِرَ الله لَهُمْ).( [17] )

و همچنين از او قابليّت تأثير مواعظ بالغه رسول و امام (عليهما السلام)سلب مىشود، چنانچه در اين آيه مباركه است: (ءاَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لايُؤمِنُونَ).( [18] )

پس با اين حال; نه دعا در حقّ چنين كسى مىفرمايد، نه شفاعت براى او مىنمايد.


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آذر 1391برچسب:شعرهای زیبا, شعر , محرم , محیط زیست , امام رمان , دنیا , اضرافی گرایی, کتاب ,, توسط خانم لطفی